سفر عشق

به گزارش نوپیام به نقل از پول نیوز، برنامه‌های کاری، قرارها، جلسات و بسیاری موارد دیگر، اختیار همه چیز را گرفته است. برای هر تغییری، نیاز به برنامه‌ریزی دوباره دارم. حساسیت کارهایم به اندازه‌ای زیاد شده که اگر یکی از برنامه‌ها و قرار‌ها جابجا شود، همه چیز به هم می‌ریزد. یکباره یکی از عزیزترین عزیزانم تماس می‌گیرد و بدون مقدمه گوید “می‌آیی برویم کربلا”. خشکم می‌زند. این دعوت با همه فرق می‌کند. بدون آنکه به عواقب کارم بیندیشم، پاسخ می‌دهم “می‌آیم، اما چگونه” و او پاسخ می‌دهد “تو فقط بیا، همه چیز جور شده است”. این یک بارگی چنین در ذهنم تداعی می‌کند که باید به سفر عشق بروم.

آماده شدن بدون آمادگی

در مسیر خانه از رفتار خودم شوکه شده‌ام. من که بدون برنامه‌ریزی و زمانبندی هیچ کاری انجام نمی‌دهم، چگونه یکباره سفر به کربلا آن هم در گرمای کلافه کننده هوا و شلوغی اربعین را پذیرفته ام. آماده شدم بدون آنکه آمادگی داشته باشم. گویا کسی گفت “باید بیایی” و ضمیر ناخودآگاهم به این فرمان پاسخ می‌دهد که “می آیم”. بدنبال دلیل این تصمیم عجولانه و بدون برنامه ریزی هستم که یک باره قلبم فرو می‌ریزد “باور کن که آقا تو را طلبیده است”. بی اختیار معنی عاشق و معشوق را درک می‌کنم و ایمان می‌آورم که آقا مرا طلبیده است.

چرا تکرار اربعین

اولین مقصد نجف است. به زیارت بارگاه ملکوتی امام اول شیعیان می‌روم. حال عجیبی دارم. باور نمی‌کنم که دیروز چه برنامه‌هایی داشتم و امروز همه را رها کرده و در محضر شخصیتی بی همتا به ادب و تواضع ایستاده‌ام. چنان تحت تاثیر قرار می‌گیرم که مصمم می‌شوم فاصله نجف تا کربلا را پیاده طی کنم. ذهنم را این سوال فرا گرفته که این همه جمعیت چرا به راهپیمایی اربعین می‌آیند و چرا هر سال می‌آیند؟

باید بروم و می‌روم

وارد مسیر می‌شوم به جریان حسینی می‌پیوندم و در خیل عاشقان اهل بیت، خودم را گم می‌کنم. پس از طی مسافتی، خستگی بر تمام وجودم مستولی می‌شود. احساس می‌کنم پاهایم مال خودم نیست و توان رفتن ندارم، اما چیزی در وجودم نهیب می‌زند که باید بروم. هوا بسیار گرم شده و گرمازدگی آزارم می‌دهد. پاهایم تاول زده و درد تحملم را طاق کرده، اما توان ایستادن و ماندن ندارم، باید بروم و می‌روم، برای آنکه برسم. هر بار که تصمیم می‌گیرم برگردم، مسیر و خیل عاشقان مرا به جلو می‌راند و گام‌هایم را سریع‌تر برمی‌دارم. مشکلی نیست.

موکب‌های بی ریا

قدم به قدم موکب‌ها آماده خدمت به عاشقان اهل بیت هستند. عراقی‌ها می‌گویند شما قدسی هستید و خدمت ارائه می‌دهند. ایرانیان نیز می‌گویند آمده‌ایم تا سختی راه را برایتان آسان کنیم. موکبداران خودشان را میزبان می‌دانند و زائران را میهمان اگرچه هرکدام از کشور و شهری دیگر آمده اند. هیچ چیز کم نیست و هر چه بخواهی، در اختیارت می‌گذارند. از آب معدنی تا انواع میوه‌ها، بستنی تنقلات و هر آنچه که دلت بخواهد. با خودت می‌اندیشی که شاید نذر کرده‌اند، حاجت گرفتند و اکنون ادای دین می‌کنند، اما از هر کدام سوال می‌کنم، نه نذری کرده و نه حاجتی گرفته‌اند، فقط دلشان می‌خواهد بی ریا و مخلص، میزبان عاشقان اهل بیت باشند.

درک گرما و شرایط عاشورا

هوا هر لحظه گرمتر می‌شود. برای آنکه بتوانم مسیر را ادامه بدهم، فقط یک راه باقی مانده، باید لباس‌هایم را مانند بقیه رهروان خیس کنم تا قدری تاب تحمل گرمای هوا را داشته باشم. آب به وفور وجود دارد و عاشقان راه می‌توانند بخورند یا بر سر و رویشان بریزند. نگران هیچ چیز نیستند و فقط باید مسیر را طی کنند. یک باره یاد کتاب‌های مقتلی می‌افتم که از واقعه عاشورا خوانده بودم. ما توان تحمل این شرایط با وجود این همه خدمات را نداریم، اهل بیت در ظهر عاشورا چه کشیدند.

میهمان‌سرای طولانی

تمامی مسیر نجف تا کربلا به میهمان سرایی بزرگ تبدیل شده که وظیفه خدمت رسانی به رهروان را دارد. همه چیز در مقابل چشمانت قرار دارد. آشپز‌هایی که در گرمای طاقت فرسا به پخت و پز مشغول هستند تا گرسنه نمانی و آنچنان با دقت، نظافت و ظرافت کار می‌کنند، که گویا می‌خواهند به تو اثبات کنند، همانطور که برای خانواده‌هایشان زحمت می‌کشند، تو را هم به همان چشم می‌بینند.

اشک‌های بی اختیار

به هر سختی و جان کندنی، مسیر را طی می‌کنم و یکباره خودم را در بین الحرمین می‌بینم. منقلب می‌شوم و اشک بر پهنه صورتم جاری می‌شود. آنچنان از خود بی خود شده ام که نمی‌توانم جلوی اشکایم را بگیرم. به اطراف نگاه می‌کنم تا ببینم دیگران چه حالی دارند و متوجه می‌شوم همه یک دل شده ایم و هیچ کس توان کنترل احساساتش را ندارد. با وجود خستگی و درماندگی، فشار جمعیت مرا به جلو می‌راند. همه عاشقند و معشوق یکی است، بنابر این همه به یک مقصد هدایت می‌شوند. هیچکس غیرت و خساست به خرج نمی‌دهد و همه به سمت ضریح هجوم می‌برند. همه می‌خواهند ضریح را در آغوش بگیرند، زیرا می‌خواهند وصل شوند و گم شوند. در اینجا منیت مطرح نیست. احساس می‌کنم همه ما شده‌ایم. لازم نیست تلاشی برای رفتن داشته باشیم، جاذبه ضریح همه را به سوی خود می‌کشاند و عشق جمعیت، تو را نیز به جلو هدایت می‌کند.

وصال بدون درخواست

یکباره خودم را مقابل ضریح می‌بینم. حلقه‌های ضریح را محکم می‌گیرم و بار دیگر اشک از چشمانم سرازیر می‌شود. با خودم عهد کرده بودم که خواسته‌هایم را یک به یک با امامم مطرح کنم، نذر کنم و قول بگیرم که حاجتم برآورده شود، اما زبانم بند آمده و هیچ چیز مطالبه نمی‌کنم، زیرا در فضای رسیدن، تمام خواسته‌هایم را فراموش کرده ام. بناچار از ضریح فاصله می‌گیرم تا فرصت را به دیگران بدهم. گوشه‌ای می‌نشینم و مسیر را در ذهنم مرور می‌کنم. احساس لذت تمام وجودم را می‌گیرم.

نگرانی از بازگشت

هنوز از لذت وصال بیرون نیامده ام که فکر برگشتن به ذهنم خطور می‌کند و جان و تنم را آزار می‌دهند. دیوانه می‌شوم. دلم نمی‌خواهد برگردم. ایکاش می‌توانستم همین جا مقیم شوم و هر روز به زیارتش بیایم. دلم برای تمامی شیعیانی می‌سوزد که از لذت سفر محروم مانده اند. شب فرا رسیده و خستگی تمام وجودم را گرفته است. خواب پلک‌هایم را سنگین کرده، اما نمی‌خواهم بخوابم، می‌ترسم که خواب لذت حضور و حالت ملکوتی را از وجودم بگیرد. احساس می‌کنم زمان برگشتن نیست و باید بیشتر بمانم. مانند تشنه‌ای هستم که پس از طی بیابانی برهوت، به چشمه‌ای جوشان رسیده و به اندازه رفع تشنگی چشیده، اما سیرآب نشده و باید بیشتر بماند تا سیرآب شود.

اربعین سفری متفاوت

در گذشته نیز به کربلا آمده بود، اما در شرایطی متفاوت و فضایی آرام. اکنون که با خیل عاشقان اربعین آمدم، بخوبی پی می‌برم که لذت راهپیمایی اربعین را درک نکرده بودم. قرار گرفتن در جمع عاشقان اهل بیت، فضایی معنوی را رقم می‌زند. بخاطر دارم که در مسیر نجف تا کربلا، کفاشی از اهالی ارومیه، به راهپیمایان خدمت رسانی می‌کرد. آن‌هایی که در مسیر، کفشهایشان آسیب دیده و برای ادامه مسیر با مشکل رو به رو شده بودند به سراغ این کفاش آذری زبان می‌آمدند تا برای ادامه مسیر، توان رفتن را پیدا کنند.

دکتر زهرا نظری مهر / حقوقدان

هولوکاست «کربلا»، تراژدی بزرگ تاریخ!

کلمه هولوکاست به معنای “هولوکاست” است! همچنین به معنای نسل کشی است و اصطلاح هولوکاست در مورد خاطره فجایع انسانی که در اثر عمل انسانی رخ داده است بسیار رایج است، به این معنی که یک گروه یا باند وجود دارد که مرتکب قتل عام و کشتار جمعی شده است که جان بسیاری از مردم را گرفته است.ادامه مطلب

خلاصه نویسی نمایشنامه

به گزارش نوپیام، پیرمردی که به پایان عمرش رسیده و قرار است آماده مرگ شود ناخواسته میزبان مهمان هایی می شود که هر کدام حرفی و درددلی برمای گفتن دارند. آنها تک تک از خود و زندگی خود می گویند تا اینکه با ورود مرد سیاه پوش، پیرمرد متوجه می شود که مهمان ها ….
مرد سیاه پوش کیست؟
مهمان ها چه کسانی بودند؟

باحضور جمعی از هنرمندان ایرانی وخواننده های محبوب همراه بودن
حسن اسدی ،دکترسیدشهیارسعیدنیا، حمیدابراهیمی،امیرزمانی،ابراهیم گرجی،نسیم باقریان،مجتبی عراقی،مجتبی محب نیا،سیدجواد زیتونی، افشان روزی، پرستوصادقی، حمزه اسدی،و،،،،،

کارگردان: علی رضا وطن دوست
مشاوره کارگردان، بازیگر: افشین فکوری
نویسنده: لاله گلرخ عربانی
مدیر اجرایی، روابط‌ عمومی: هاناغیاثوند
خبرنگاری، عکاسی: هادی گرجی، هاناغیاثوند

آیت‌الله‌العظمی مدرسی: مرجعیت سنگر مستحکم امت است.

آیت‌الله‌العظمی سید محمدتقی مدرسی تأکید کردند: «پایبندی به ولایت الهی پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام در امت تداوم دارد و در تجمع پیرامون علما و پیروی از مرجعیت که سنگر مستحکم امت اسلامی در برابر چالش‌ها و فتنه‌ها هستند، نمود می‌یابد».ادامه مطلب

نمایشگاهی در ژینوس با یادواره خسرو پیرهادی(کاسرو)

من مادرم اهل ترکیه است و پدرم بواسطه مسافرتی که به ترکیه داشتند با مادرم در دانشگاه آشنا و با هم ازدواج می‌کنند چون مادرم اسم خسرو را سخت تلفظ می‌کردند و همیشه کاسرو می‌گفتند به ذهنم این ایده رسید که اسم مجموعه خود را کاسرو بگذارم.
ادامه مطلب

ایین رونمایی از کتاب دولت الکترونیک برگزار شد

به گزارش خبرنگار نوپیام، رونمایی کتاب «دولت الکترنیک »، با حضور سعیدشبانیان ، نویسنده کتاب،جناب اقای آیت الله مرعشی این الله زنجانی جناب اقای دکتر اقایی ،جناب اقای دکتر مصدری مدیرعامل سازمان متخصصین ومدیران ایران جناب اقای پرفسور زارع ،جناب اقای دکتر فلاح مدیرعامل پیشخوان خدمات ایرانیان جناب اقای کجوری ، جناب اقای ترکیان و عزیزانی از مجلس شورای اسلامی وشورای شهر درفرهنگسرای نیاوران برگزار شد.

مهندس سعید شبانیان درباره این کتاب گفت ، :حدود سه دهه است که اصطلاح دولت الکترونیک یا E-government (که گاهی آن را مخفف کرده و به شکل e-gov به کار می‌برند) رواج یافته و درباره‌ی آن زیاد می‌شنویم.

با گسترش فناوری اطلاعات کشورهای مختلف کوشیده‌اند از شکل فیزیکی ادارهٔ دولت فاصله بگیرند و به تدریج به دولت الکترونیک نزدیک شوند. می‌توان گفت این وضعیت، یک روند جهانی است. به همین علت، اگر خبرها را دنبال کنید مدام می‌شنوید که مسئولان کشورها ادعا می‌کنند برنامه‌هایی را در زمینهٔ توسعه و تقویت دولت الکترونیک تدوین کرده‌اند و به دنبال پیاده‌سازی آن‌ها هستند.

اما تعریف دولت الکترونیک چیست؟ دقیقاً باید چه اتفاق‌هایی بیفتد و چه گام‌هایی برداشته شود تا بتوانیم بگوییم یک دولت به سمت الکترونیکی شدن حرکت کرده و با یک دولت الکترونیکی روبه‌رو هستیم؟ خدمات دولت الکترونیک چه چیزهایی را شامل می‌شود؟
من درواقع اتفاقهایی که افتاده وباید رخ دهد را سعی کردم دراین کتاب بهش بپردازم