سودجویی عجیب در بازار نشر/ پای یک خانواده در میان است

ردپای خانوادگی یک سودجو در بازار نشر این روزها حساسیت‌برانگیز شده است، شبکه‌ای از سودجویان در قالب چند انتشاراتی به جان نشر افتاده‌اند.
به نقل از نوپیام،‌ دیری نگذشته است از زمانی که یک بازار زیرزمینی وسیع از کتاب در کشور کشف شد و تمامی معادلات کتاب و کتابخوانی را بر هم ریخت،‌ بازاری که گردش مالی سالیانه بالغ بر 15 میلیارد تومان را با سوداگرانش رقم می‌زد و تلاش‌های ناشران برای فروش آثارشان را به تاراج می‌داد.

رشد قارچ‌گونه دستفروشان کتاب که در بساطشان انواع و اقسام کتاب‌های غیر مجوزدار و آن ور آبی به وفور مشاهده می‌شود، خود دلیل گویایی برای وضعیتی است که به نام قاچاق کتاب در کشور وجود دارد.

نهادهای نظارتی نیز هر از چندگاهی انبار و چاپخانه‌ای مملو از این کتاب‌ها کشف و ضبط می‌‌کنند، بدون اینکه برخورد قاطعی با توزیع‌کنندگان بزرگ و خرد این ماجرا که همان قاچاقچیان و دستفروشانی که موریانه‌وار در رگ و پی پایتخت و استان‌های همجوار آن تنیده‌اند، انجام دهند.

وزارت ارشاد نهادهای دیگری همچون شهرداری تهران و شورای شهر را مسئول می‌داند و شورای شهر و شهرداری نیز نهادهای قضایی را. اگر هم اقدامی بوده موقت و در حد جمع‌آوری چند هفته‌ای وگرنه بساط دستفروشان مسموم مقابل کتابفروشان باز است و اتفاقاً مشتریان این روزهای کتاب، ترجیح می‌دهند از آنها خریداری کنند.

اما در کنار بساط‌های خیابانی،‌ بازارهای دیگری همچون نمایشگاه‌های 50 درصد تخفیف خیابانی و حالا نمایشگاه‌های کتاب پلتفرم‌ها نیز عرصه را به ناشران تنگ کرده است؛ نمایشگاه‌هایی که یا مملو از کتاب‌های قاچاق هستند و یا کتاب‌ساز‌ها در آن‌ جولان می‌دهند.
کتاب‌هایی که توسط ناشران مجوز دارد از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر می‌شوند و در اصل همان کپی‌شده کتاب‌های پرفروش ناشران و مؤلفان و مترجمان است که به نامی غیر از خودشان دوباره منتشر شده‌اند.

بنا به گفته فعالان صنف نشر؛ کتاب‌سازی‌ها امروز بیش از هر چیز دیگر حتی قاچاق کتاب بلای جان صنعت نشر شده است؛ در این میان برخی پلتفرم‌های مجازی نیز فرصت را غنیمت شمرده و اقدام به برپایی نمایشگاه کتاب کرده‌اند؛ نمایشگاهی که بیشترین فروشش متعلق به همین جاعلان نشر بوده است.

محمد‌علی جعفریه، مدیر انتشارات ثالث، در این‌باره به تسنیم می‌گوید:‌ در ماجرای کتاب‌سازی‌ها نیز به مانند قاچاق کتابی برخی افراد خانوادگی و حتی فامیلی اقدام کرده‌اند. فردی به نام «الف» یک انتشاراتی به ثبت رسانده و در کنار آن 150 مجوز نشر دیگر برای اقوام خود در استان‌های مختلف کشور دریافت کرده است. در این انتشاراتی که با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کار می‌کند،‌ عناوین پرفروش هر ناشر را با دخل و تصرف در محتوا منتشر کرده و با طرح جلدی متفاوت و با اسم مترجم و مؤلفی دیگر که عمدتاً خیالی هستند، منتشر کرده است‌؛ با این تفاوت که مثلاً اگر قیمت کتاب اصل 50 هزار تومان است،‌ او قیمت 120 هزار تومان را انتخاب می‌کند و بعد با 80 درصد تخفیف به فروش می‌رساند.

وی ادامه می‌دهد: حالا پلتفرم‌های مجازی آمده‌اند کتاب‌های این ناشر را در کنار کتاب‌های ناشران دیگر که برای آن هزینه‌کرده‌اند‌، با تخفیف‌های بالا به فروش گذاشته‌اند. این اگر کلاه گذاشتن سر مشتری نیست پس چیست؟

کتاب‌سازان کل بازار نشر را قبضه کردند

جعفریه با اشاره به گستردگی این فعالیت در بازار نشر ادامه می‌دهد:‌ ناشران کتاب‌ساز کل بازرا نشر را قبضه کرده‌اند‌، کتاب‌هایشان در همه جا توزیع شده است؛ هم در کتابفروشی‌ها، هم در بساط دستفروشان و هم در نمایشگاه‌های فیزیکی و مجازی کتاب. 5 درصد مردم نام مؤلف و مترجم برایشان مهم است، 95 درصد دیگر بیشتر قیمت برایشان اهمیت دارد؛ پس فروششان نیز خوب است.

وی تصریح می‌کند:‌ یکی از این پلتفرم‌ها چندی پیش اعلام کرد که تنها در یک روز 500 هزار جلد کتاب فروخته است. خوب این رقم‌های عجیب و قریب فروش ناشی از همین کتاب‌سازی‌هاست که کتاب را با 80 درصد تخفیف عرضه‌کرده‌اند. مشتری کتابی را در این پلتفرم‌ها جست‌و‌جو می‌کند، کتاب ناشر اصلی با تخفیف اندک عرضه می‌شود و در کنار آن کتاب ناشر جاعل با تخفیف 80 درصد. مشتری کدام را انتخاب می‌کند؟

وظیفه وزارت ارشاد چیست؟

مدیر نشر ثالث ادامه می‌دهد:‌ وظیفه وزارت ارشاد این است که کتاب سالم به دست مخاطب برسد کتاب از نظر محتوا، ویرایش و حتی قیمت و … باید سالم باشد چرا وزارت ارشاد به این نکات توجه نمی‌کند؟

بیش از 50 درصد کتابی که به دست مشتری می‌رسد‌،‌ کتاب‌سازی است

وی با اشاره به شبکه گسترده کتاب‌سازی‌ها در کشور می‌گوید: تصور می‌کنم بیش از 50 درصد کتابی که به دست مردم می‌رسد، همین کتاب‌سازی‌ها باشد. ناشران بزرگ در سال 500 عنوان کتاب منتشر می‌کنند، از این میان چند اثر پرفروش می‌شود،‌ این ناشران کتاب‌ساز همین پرفروش‌های ناشران را برمی‌دارند و کسب و کار پررونقی برای خود رقم می‌زنند. 99 درصد فروش نمایشگاه‌های مجازی ناشی از همین کتاب‌سازی‌ها است.

افزایش قیمت بیش از ۵۰ درصدی کتاب در اردیبهشت ماه/ترجمه‌ها بازار نشر کودک و نوجوان را قبضه کردند

آمارهای نشر در اردیبهشت ماه حکایتاز افزایش ۵۰ درصدی قیمت کتاب نسبت به بازه زمانی سال گذشته دارد. کمتر شدن فاصله ترجمه و تالیف در حوزه کودک و نوجوان نیز از دیگر ویژگی‌های نشر در سال جاری است.
به نقل از نوپیام، نشر کتاب این روزها کم‌رمق‌تر و بی‌جان‌تر از همیشه به فعالیت خود ادامه می‌دهد. اگر کرونا و تعطیلی نمایشگاه کتاب تهران و نمایشگاه‌های استانی موجب کاهش فعالیت ناشران در یک سال گذشته شده بود،‌ حالا نبود کاغذ دولتی و گرانی این کالا در بازار آزاد موجب شده تا ناشران فعلاً از انتشار کتاب‌های جدید دست بکشند‌، از همین رو اردیبهشت‌ماه که بهار صنعت نشر بود،‌ حالا تنها انتشار کمتر از 7 هزار عنوان را در خود جای داده است.

بر اساس آمارهای نشر کتاب در اردیبهشت ماه سال جاری 7 هزار و 591 عنوان کتاب اعلام وصول شده‌اند که از این میان بیش از 700 نسخه در فرودین ماه منتشر شده و به دلیل تعطیلی‌های ستاد ملی مبارزه با کرونا اعلام وصول نشده‌اند. بنابراین آمار واقعی نشر کتاب در اردیبهشت ماه کمتر از 7 هزار نسخه است.

از میان کتاب‌های اعلام وصول شده اردیبهشت ماه 5 هزار و 232 عنوان تالیف و 2 هزار و 359 عنوان ترجمه هستند. ناشران تهرانی 6 هزار و 200 عنوان کتاب و ناشران شهرستانی هزار و 391 عنوان منتشر کرده‌اند.

شمار کتاب‌های چاپ اول نیز 4 هزار و 792 عنوان و شمار تجدید چاپی‌ها 2 هزار و 799 عنوان بوده است. باید توجه داشت که حجم بسیاری از کتاب‌های منتشر شده طی سال‌های اخیر را کتاب‌سازی‌ها به خود اختصاص داده‌اند. ناشرانی که در سایه دست و دلبازی وزارت ارشاد در صدور مجوز نشر قارچ‌گونه سربرآورده‌اند و با کپی‌کردن کتاب‌‌های پرفروش ناشران‌، با نام مترجمان دورغین اقدام به انتشار کتاب‌ کرده‌اند.

در میان رده‌های دیویی نشر‌، ادبیات با هزار و 539 عنوان در صدر و پس از آن علوم اجتماعی با هزار و 126 عنوان، کودک و نوجوان با هزار و 105 عنوان‌ و علوم عملی با هزار و 59 عنوان در رده‌های بعدی قرار دارند. کمترین آمار انتشار کتاب نیز در حوزه علوم طبیعی با 106 عنوان است.
ناشران کتاب‌های کودک و نوجوان هزار و 359 عنوان کتاب در اردیبهشت ماه منتشر کرده‌اند که از این تعداد 560 عنوان تالیف و 541 عنوان ترجمه بوده است. فاصله نزدیک و نگران‌کننده میان ترجمه و تالیف در ادبیات کودک و نوجوان طی سال‌های اخیر همچنان ادامه دارد و فکری نیز برای آن نشده است. مخاطبان کودک ونوجوان ایرانی که زمانی پای داستان‌های کلیه و دمنه و حکایت‌های بوستان سعدی می‌نشستند‌، حالا پای انواع و اقسام کتاب‌های منتشر شده غربی که عموما با رویکرد وحشت همراه هستند می‌نشینند و ناشران نیز به بهانه کم‌هزینه‌تر بودن ترجمه‌، انتشار آن‌ها را ترجیح می‌دهند.
موضوع نگران‌کننده دیگر در حوزه کتاب کودک و نوجوان کاهش تولید محتوای جدید است‌، شمار کتاب‌های چاپ اول کودک و نوجوان در اردیبهشت ماه 467 عنوان و شمار تجدید چاپی‌ها 637 عنوان بوده است. این موضوع که در ماه‌های پیش از این نیز ادامه داشته نشان می‌دهد که در حوزه کودک و نو جوان ناشران بیشتر تمایل به تجدید چاپ کتاب‌های گذشته خود به دلیل کم‌تر بودن هزینه‌ها نسبت به تالیف دارند. در این میان نویسندگان نیز از عدم انتشار کتاب‌هایشان ناراضی هستند.

شمارگان کتاب های منتشر شده در حوزه کودک و نوجوان 1700 نسخه بوده است و میانگین قیمت در این حوزه 27 هزار تومان بود است. شمارگان کل کتاب‌های منتشر شده اردیبهشت ماه اما 1200 نسخه بوده است،‌ نباید فراموش کرد‌، در سال‌‌های اخیر با توجه به وضعیت نامناسب اقتصاد نشر اغلب ناشران برخلاف شمارگان اعلامی خود کتاب‌ها را در شمارگان محدودتر برای نمونه 500 نسخه منتشر می‌کنند، بنابراین درباره صحت آمار شمارگان اعلامی نشر نمی‌توان چندان مطمئن بود.

میانگین قیمت کتاب در اردیبهشت ماه نیز 50 هزار تومان بوده است،‌ این رقم در اسفند ماه سال گذشته نیز در همین حدود بوده است. اما در مقایسه با بازه زمانی مشابه در اردیبهشت ماه سال 99 که قیمت کتاب 33 هزار تومان بوده است شاهد افزایش50 درصدی قیمت کتاب بوده‌ایم.

عنقا: نفوذی‌ها مانع آشنایی متدینین با جریان فرهنگی روز شده‌اند

نویسنده و تهیه‌کننده سریال‌هایی مثل پدر، انقلاب زیبا و آقازاده درباره واگرایی هنر و هنرمندان از مفاهیم انقلاب اسلامی به نکاتی اشاره کرد که قابل تأمل است.
به نقل از نوپیام، واگرایی هنر و هنرمندان از مفاهیم انقلاب اسلامی و تأکید بر باطل کردن این سعی شیطانی، چند روزی است به عنوان یک راهبرد ارائه شده توسط مقام معظم رهبری مورد بحث اهالی فرهنگ و هنر قرار گرفته است. یکی از دغدغه‌مندان این موضوع حامد عنقا نویسنده و تهیه‌کننده سینما، تلویزیون و شبکه نمایش‌خانگی است.

او را به نویسندگی آثار پربیننده‌ای مثل “قلب یخی” و “آقازاده” در نمایش‌خانگی می‌شناسیم و در تلویزیون با سریال‌های ماندگاری مثل “تنهایی لیلا”، “پدر”، “انقلاب زیبا” و “بر سر دو راهی” به یاد می‌آوریم. او در این باره به خبرنگار تسنیم گفت: اولِ انقلاب حضرت امام(ره) تشریف آوردند جلسه‌ای با تعدادی از نویسندگان برگزار کردند؛ ایشان در جمله‌ای فرمودند یکی از دسیسه‌هایی که زمان پهلوی اتفاق می‌افتاد فاصله گذاشتن بین طبقه مذهبی و طبقه روشنفکران بود.

عنقا تأکید کرد: یکی از بلایایی که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی‌ها و دیدارشان با دانشجویان، شعرا و نویسندگان بر آن تأکید کرده‌اند روی مطالعه، بحث فرهنگ و نگاه درست به جریان فرهنگ در کشور بوده است. یک جریانی متأسفانه بخشی از جامعه انقلابی به خصوص جوانان و دانشجویان انقلابی را صاحب یک پیش‌داوری کرد و این فشار فکری انگار فاصله‌ای بین ادبیات، سینما، نقاشی، تئاتر و … انداخت. وقتی به کلام حضرت آقا نگاه می‌کنیم به یک وسعت نظری می‌رسیم که در اشاره ایشان به اشعار مهدی اخوان ثالث و حتی به شعر شاملو و رمان‌های معروف کاملاً وجود دارد.

این نویسنده و تهیه‌کننده خاطرنشان کرد: اگر بخواهم مصداقی بیاورم واکسن که امروز همه‌جا بحث جدّی دارد باعث مصونیت می‌شود. یعنی اگر سال‌ها در خلأ نگه داریم باز یک روز با ویروس مواجه می‌شوید. این ویروس می‌تواند بحث شبیخون و نفوذ فرهنگی باشد که بالأخره فضای فرهنگ و ادبیات و هنر را آلوده می‌کند. توجه درست و مبنایی به فرهنگ، هنر و ادبیات می‌تواند به صورت واکسن به جریان انقلابی‌مان کمک کند. این امر وسعت نظر می‌خواهد که متأسفانه بارها گفته‌ام ای کاش مدیران ارشد فرهنگی‌مان یک هزارم رهبر انقلاب به بحث کتاب، ادبیات، فرهنگ، هنر شعر و فیلم اشراف داشتند. واقعاً ما محتاج این نگاه درست و اصولی هستیم.

او خاطرنشان کرد: یکی از اتفاقات اسفناکِ امروز، این است که خیلی از بچه‌های مؤمن و حزب‌اللهی‌مان آخرین رمان‌های روز را نمی‌شناسند و یا با آخرین شاعران معاصر ما آشنایی ندارند. از جریانِ نقاشی و هنرهای تجسمی و یا دیگر مباحث هنری خبری ندارند. یک جریان نفوذی هم آمده و گِرد این متدینین و انقلابی‌ها را گرفته که لزومی ندارد نسبت به این جریان آشنایی داشته باشند و آن‌ها را از این فضا دور می‌کنند. در حالی که بهترین آثار و فیلمسازان ما از همین قشر بوده‌اند و فیلم‌هایی ساخته‌اند که پای‌شان به جشنواره‌های خارجی رسیده است.

تلاش برای پنهان‌کردن هنرمند متعهد از چشم مخاطب/ واگرایی در ادبیات، محصول انفعال رسانه‌هاست

سعید تشکری می‌گوید:‌ بخشی از واگرایی در ادبیات ناشی از انفعال رسانه‌ها در پرداخت به هنر انقلابی است. از سوی دیگر تلاش‌هایی وجود دارد که هنرمند متعهد از چشم مخاطب پنهان باشد.
به نقل از نوپیام،‌ در پیامی که از سوی رهبر انقلاب به مناسبت دهمین سالگرد تأسیس مؤسسه شهرستان ادب قرائت شد،‌ معظم‌له فرمودند که «سعی زیاد می‌شود برای واگرایی هنر و هنرمندان از مفاهیم انقلاب اسلامی، شمایید که باید این سعی شیطانی را باطل کنید. نسل شما و شما جوانان آگاه و پرانگیزه باید در این جبهه نقش مدافع و مهاجم را ایفا کنید.»

این بار نخست نیست که رهبر انقلاب در عرصه فرهنگ نکاتی را گوشزد می‌کنند، بلکه ایشان در سال‌های اخیر نیز بر توجه و تعهد هنرمندان به مفاهیم انقلاب اسلامی‌، اخلاق و میدان دادن به جوانان انقلابی و متعهد تأکید داشته‌اند.

صحبت‌های اخیر ایشان نیز بار دیگر این نکته را یادآوری کرد که در عرصه فرهنگ در سال‌های اخیر از مسیر حقیقی تعهد به انقلاب دور شده‌ایم و در این میان ادبیات نیز نقش پر رنگی دارد‌، انتشار کتاب‌های متعدد از نویسندگانی که نه تنها نسبتی با انقلاب ندارند،‌ بلکه آشکارا در آثار خود این عدم تعهد را فریاد می‌زنند.

سعید تشکری، از جمله نویسندگانی است که در سال‌های اخیر به ویژه با رمان «مفتون و فیروزه» تلاش کرده تا رمان انقلاب را زنده نگاه دارد. تشکری دراین رمان به نوعی به جریان انقلاب اسلامی در مشهد اشاره کرده است و فارغ از آن نیز هم در عرصه ادبیات در سال‌های اخیر و هم در عرصه تئاتر در سال‌های دورتر تعهد به هنر دینی و هنر انقلابی را در دستور کار خود قرار داده است.

تشکری در گفت‌وگو با تسنیم با اشاره به فرمایشات اخیر رهبر انقلاب و تلاش‌هایی که برای واگرایی هنر و هنرمند از مفاهیم انقلاب اسلامی صورت می‌گیرد،‌ به سابقه همگرایی ادبیات و رمان با انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: اولین رمانی که متولد واقعی ادبیات انقلابی اسلامی است در سال 58 توسط انتشارات سروش و به قلم «محمود گلابدره‌ای» با نام «لحظه‌های انقلاب» منتشر شد؛ نوعی ادبیات شفاهی که روزشمار گذشت انقلاب اسلامی تا آمدن حضرت امام(ره) وپیروزی انقلاب بود. در انتهای رمان نویسنده خطاب به پسرش پیمان می‌گوید: «بعد از شاه نوبت امریکاست»؛ این کلید‌واژه‌ای است که همان سال‌ها و حتی امروز بسیاری از نویسندگان ما آن را گم کردند.

وی ادامه داد:‌ بعد از آن رمان «ترکه‌های آلبالو» توسط اکبر خلیلی نوشته می‌شود و به زندگی مبارزین انقلاب اسلامی می‌پردازد و در آن هم ما با چنین موضوعی روبرو هستیم. در فاصله این دو رمان، بسیاری از نویسندگان به ظاهر شبه انقلابی شروع می‌کنند به رمان‌هایی که عنصری که از انقلاب در آثار این‌ها شکل گرفته به جهتی به ضد انقلاب تبدیل می‌شود، روایت‌هایی که نادر ابراهیمی در «فردا شکل امروز نیست» و ناصر ایرانی در «زنده‌باد مرگ»،‌ داشتند از دغدغه نویسنده برای این بوده که نشان دهد در دوسال منتهی به پیروزی انقلاf اسلامی کجا بودند و چه می‌کردند؟ که البته مورد استقبال مخاطب نیز قرار نگرفت.

تشکری افزود:‌ در همان سال‌ها رمان‌های «تراژدی پارس» و «لاله برافروخته» از اسماعیل فصیح منتشر شد بدون اینکه عنصر اساسی تعهد به انقلاب اسلامی در این آثار وجود داشته باشد که به نظر من واگرایی از مفاهیم انقلاب اسلامی در ادبیات از همین سال‌ها آغاز شد.
وی ادامه داد: بعد از آن با تشکیل حوزه هنری و تأسیس دفتر ادبیات و مقاومت توسط مرتضی سرهنگی، اتفاق دیگری رخ داد. تمام آثاری که از آن سال‌ها در این دفتر شروع به انتشار می‌کنند، دو ویژگی اساسی دارد یک نویسندگانی که این آثار را نوشتند دوم شاهدانی که در این داستان‌ها و خاطرات مدنظر هستند. در همان سال‌ها امیرحسین فردری داستان اسماعیل را منتشر می‌کند و سنگ بنای جدی ادبیات انقلاب اسلامی با این کتاب گذاشته می‌شود، در این سال‌ها اتفاق عجیب و غریبی هم شکل می‌گیرد، تشکیل نهادهای دولتی که بر تولید ادبیات نظارت می‌کنند این نظارت‌ها در برخی موارد به تولید ضد ادبیات می‌پردازد.
تشکری تصریح کرد:‌ قرار بود ادبیات شفاهی مبنایی برای ادبیات داستانی قرار گیرد، اما این ادبیات مبنا قرار نمی‌گیرد و بسیاری از خاطرات بسیار گران‌سنگ ما تبدیل به ادبیات نمی‌شود‌. در مقابل جریان علیه انقلاب شروع می‌کنند به داستان‌های جعلی نوشتن علیه انقلاب و واگرایی در ادبیات به طور جدی از این نقطه آغاز می‌شود.

وی با اشاره به تأکید رهبر انقلاب برای لزوم باطل کردن سعی شیطانی جهت واگرایی هنر و هنرمند از مفاهیم انقلاب گفت:‌ نویسندگان ما تلنگر لازم را برای شنیدن مصداق سخنان مقام معظم رهبری را تا این لحظه در خیلی از فراز و فرودها نداشتند. نویسندگان ما نیامدند به این فریضه جدی فکر کنند که داستان‌هایی که ما می‌نویسیم برای چه کسانی است؟ و چه نسبتی با انقلاب اسلامی دارد؟

خالق رمان «مفتون و فیروزه» تصریح کرد:‌ واقعیت این است که من نقش ناشران را بسیار در این زمینه جدی می‌دانم. وقتی ناشری مثل شهرستان ادب امروز مورد مطالبه جدی حضرت آقا قرار می‌گیرد و پیش از این نیز رهبر انقلاب در حوزه هنری نیز چنین مباحثی را مطرح کردند‌، نشان از این دارد که نقش ناشران و نهادهای فرهنگی در این زمینه بسیار جدی است. اما ما اغلب فراموش می‌کنیم که رهبری نگاه بسیار جدی به ادبیات دارند،‌ اکنون که ما 40 سالگی انقلاب اسلامی را گذرانده‌ایم، چرا باید این تلنگر خورده شود؟ جز برای اینکه در خطر جدی قرار داریم؟

بنا به گفته تشکری؛ بخشی از جریان واگرایی در حوزه ادبیات محصول انفعال رسانه‌ها است‌؛ زیرا رسانه‌ها نگاه جدی به ادبیات انقلاب در سال‌های اخیر نداشته‌اند‌. این نقطه کور زمانی که روشن شود و به نویسندگان جبهه انقلاب توجه شود،‌ جامعه نیز به آن توجه نشان می‌دهد و این خود بر پیشرفت نویسندگان در تعهد به انقلاب در آثارشان اضافه می‌کند؛ در حالیکه بسیاری از رمان‌های خوب و متعهد به مفاهیم انقلاب در این سال‌ها توسط همین رسانه‌ها به فراموشی سپرده شده است. اگر چند سال پیش نویسندگانی چون امیرحسین فردی‌، سید‌مهدی شجاعی،‌ قاسمعلی فراست و … با آثار خوبشان در حوزه هنر انقلاب تولی‌گری می‌کردند،‌ حالا نیز ما نویسندگان جدیدی داریم که دیده نمی‌شوند،‌ رمان‌هایشان بازتاب لازم را پیدا نمی‌کند. رمان «تشریف» هم در همین جریان انفعال رسانه‌ای دیده نشد.

وی گفت: بخشی از واگرایی در ادبیات داستانی ناشی از تلاشی است که هنرمندان متعهد را از چشم مخاطب پنهان می‌کند،‌ این تلاش نه به داستان انقلابی بها می‌دهد و نه به هنرمند انقلابی تا نوعی روحیه انقلابی‌گری شکل نگیرد.

رهبر معظم انقلاب ۱۰سالگی شهرستان ادب را تبریک گفتند/ سعی شیاطین برای واگرایی هنر از مفاهیم انقلابی را باطل کنید

مراسم دهمین سالروز تأسیس مؤسسه شهرستان ادب با قرائت پیام مقام معظم رهبری برگزار شد. ایشان در این پیام بر تلاش برای جلوگیری از واگرایی هنر از مفاهیم انقلاب اسلامی تأکید کردند.
به نقل از نوپیام، مراسم دهمین سالروز تأسیس مؤسسه شهرستان ادب با حضور سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، علی‌محمد مؤدب مدیرعامل شهرستان ادب، مدیران دفاتر شعر، موسیقی، داستان این مجموعه ادبی و جمعی از اصحاب فرهنگ و ادب صبح امروز، دوم خردادماه، در مجموعه شهدای هفتم تیر سرچشمه برگزار شد.

در بخشی از این مراسم پیام مقام معظم رهبری به‌مناسبت دهمین سالروز تأسیس این مؤسسه فرهنگی قرائت شد. متن پیام به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

اولاً ده‌سالگی شهرستان ادب مبارک باشد.

ثانیاً از زحمات عزیزان و ملاحظه فهرست محصولات مؤسسه خرسند و متشکرم. ثالثاً استمرار تلاش‌ها و دقت در رعایت ملاحظات فنی و نیز ملاحظات ارزشی را از این عزیزان انتظار دارم.

رابعاً در کنار گسترش کمی که البته مطلوبست، اعتلای کیفی حتماً درخور توجه و اهتمام است. این به کار شما و عمری که برای آن صرف شده معنا می‌‌دهد.

خامساً می‌دانید که سعی زیاد می‌شود برای واگرایی هنر و هنرمندان از مفاهیم انقلاب اسلامی، شمایید که باید این سعی شیطانی را باطل کنید. نسل شما و شما جوانان آگاه و پرانگیزه باید در این جبهه نقش مدافع و مهاجم را ایفا کنید. برای شما عزیزان همیشه دعا می‌کنم.
والسلام علیکم

پروانه معصومی: مادرشدن زن را کامل می‌کند/ حرف‌های داریوش ارجمند را تأیید می‌کنم

بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون در واکنش به هجمه‌های اخیر علیه اظهارنظرهای داریوش ارجمند تأکید کرد یک زن تا مادر نشود کامل نمی‌شود.
به نقل از نوپیام، پروانه معصومی از جمله بازیگرانی است که کارنامه پرباری از حضور در سریال‌های تلویزیون و فیلم‌های شاخص در سینما دارد؛ کوچک جنگلی، امام علی(ع)، هم‌شاگردی‌‌ها، مسافر ری، پلیس جوان، یوسف پیامبر، دریایی‌‌ها و ملکوت از جمله سریال‌هایی است که معصومی در آن‌ها به ایفای نقش پرداخته است. او این روزها کمتر از گذشته جلوی دوربین سریال یا فیلمی قرار می‌گیرد چون تا قبل از کرونا، فیلمنامه‌ها آن جذابیت و دلچسبی هنرمندی را ندارند و بعد از کرونا هم، بیشتر مراقبت می‌کرد، با این اوصاف به کرونا مبتلا شد و دوران نقاهت را گذراند.

او بیشتر از بازیگری به خانواده اعتقاد دارد و همواره این کانونِ گرم را به هر چیزی اولویت داده تا جایی که در دوران تربیت و پرورش فرزندش، پیشنهادهای بسیاری را رد کرده است.

پروانه معصومی و داریوش ارجمند در کارهایی مثل سریال امام علی، مسافر ری، پلیس جوان و ناخدا خورشید کنار هم نقش‌های ماندگاری را از خودشان به‌یادگار گذاشته‌اند. به‌بهانه هجمه‌های علیه داریوش ارجمند بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون از معصومی پرسیدیم که چرا خانواده را بیشتر در اولویت قرار داده‌ است و نظرش درباره مادری و اهتمام به این جایگاه والا، چیست.
در لابه‌لای این گفت‌وگو، نظر این بازیگر پیشکسوت را درباره اظهارنظر داریوش ارجمند درباره مادر شدن زنان جویا شدیم؛ وقتی که آقای بازیگر اشاره کرد: یک خانم باید 250 کیلوگرم وزنه بزند تا به‌جای اینکه بهترین مادر دنیا شوند، بهترین وزنه‌بردار جهان شود. او در واکنش به این اظهارنظر به خبرنگار تسنیم گفت: من هم ترغیب می‌کنم جوانان را که ازدواج کنند و خانواده تشکیل بدهند؛ همواره گفته‌ام و شعارم بوده است خانواده در اولویت قرار دارد. حرف‌های آقای ارجمند را تأیید می‌کنم؛ در درجه اول مادر بودن خیلی مهم است و فکر می‌کنم یک زن مادر نشود کامل نمی‌شود.

وی با اشاره به مقوله وزنه‌برداری که در جریان این اظهارنظر پیش آمده است، خاطرنشان کرد: خیلی تصمیم شخصی است که خانمی برایش وزنه‌برداری بیشتر اهمیت داشته باشد. من نمی‌توانم درباره این مسئله اظهارنظری داشته باشم اما به‌اعتقاد من مادر بودن، اهمیت بیشتری دارد. من خیلی سروکار داشتم با کسانی که نتوانستند مادر بشوند و تلاش می‌کنند که باردار بشوند.

پروانه معصومی درباره تجربه خودش در ترجیح دادن خانواده به بازیگری، تأکید کرد: زمانی بود که از فرزندم مراقبت می‌کردم؛ وقتی پسرم کوچک‌تر بود با وجود اینکه همسرم کمک می‌کرد اما خیلی از کارها را قبول نمی‌کردم تا بیشتر با هم باشیم. کنار خانواده بودن را ترجیح می‌دادم و همیشه می‌گویم حتماً میانِ بازیگری و خانواده، اول خانواده را انتخاب می‌کنم.

او در پاسخ به این سؤال که “چرا یک فرزند دارید؟”، گفت: متأسفانه به‌دلیل مشکل قلبی نمی‌توانستم فرزند داشته باشم. چون همیشه پسرم در دوران پیش‌دبستانی و دبستان به من می‌گفت “همه یک برادر و خواهر دارند و من ندارم”؛ واقعاً همیشه دلم می‌خواست فرزندان بیشتری داشته باشم و متأسفانه به‌دلیل این عارضه نشد. یادم می‌آید بچه بودم از من می‌پرسیدند “دوست داری چند فرزند داشته باشی؟”، می‌گفتم “12 بچه داشته باشم.”، با این اوصاف همیشه توصیه‌ام این بوده است خانواده‌ها پرجمعیت باشند.

بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون در پایان درباره حضورش در سریال “در کنار پروانه‌ها”، تأکید کرد: در سریال “در کنار پروانه‌ها” مشغول کارم و در لاهیجان تصویربرداری می‌شود. کرونا را یک بار گرفتم و الآن واکسن کرونا را نمی‌توانم تزریق کنم، چون حساسیت دارویی دارم و باید با صلاحدید پزشکم این اتفاق بیفتد.

امام خمینی(ره) مقید بود سفارش‌های آیت الله بهجت(ره) را دقیقاً اجرا کند/ شگفتی‌های ماجرای بازسازی گنبد حرم حضرت معصومه (س)

بارها اتفاق می‌افتاد که آیت الله بهجت(ره) به امام خمینی پیغامی برای قربانی کردن یا امور دیگر می‌داده و امام مقید بودند به‌طور دقیق به این سفارش‌ها عمل کنند.
به نقل از نوپیام، آشنا شدن با سبک زندگی و سیره علمای دینی و بندگان صالح خدا می‌تواند درس‌های مهمی برای زندگی ما به همراه داشته باشد؛ اما در این میان، شنیدن سیره و سبک زندگی ایشان از کلام دوستان و آشنایان راهی است که رمزهای زیادی را آشکار کرده و نکات و آموزه‌های مهمی را بازگو خواهد کرد.

آیت الله علی اکبر مسعودی خمینی سال‌ها در کلاس درس آیت الله بهجت(ره) شرکت کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم که در دفتر امام خمینی (ره) بود، بارها شاهد دیدارهای امام (ره) با آیت الله بهجت بود و حتی گاهی پیغام‌های این دو مرد الهی را به یکدیگر می‌رساند. بعد از آن سال‌ها که تولیت حرم مطهر حضرت معصومه (س) را بر عهده داشت، از تذکرات و راهنمایی‌های آیت الله بهجت بهره‌مند شده است.

با استناد به صحبت‌ها و نکات آیت الله مسعودی خمینی به بررسی سیره عارف کامل و عبد صالح خدا، مرحوم آیت الله العظمی محمدتقی بهجت رحمه‌الله علیه پرداخته است.

شرکت در درس آیت الله بهجت(ره)

شروع آشنایی شما با آیت الله بهجت(ره) و شرکت در درس ایشان چگونه اتفاق افتاد؟

مدتی در کلاس درس امام خمینی رحمه‌الله شرکت می‌کردم. یک بار همراه با مرحوم آیت الله مصباح یزدی از محوطه حرم حضرت معصومه سلام الله علیه می‌گذشتیم. آقایی را دیدم که با محاسن سفید و مرتبی در گوشه‌ای نشسته بود که توجهم به ایشان جلب شد و از آیت الله مصباح پرسیدم که او را می‌شناسد یا نه.

آیت الله مصباح هم گفت که ایشان آقای بهجت است که از نجف به قم آمده و در اینجا درس و بحث دارد. متوجه شدم که آیت الله مصباح چند سالی هست که در کلاس درس آقای بهجت شرکت می‌کند.

بعد از آن، من هم در کلاس ایشان که در یک حجره قدیمی در مدرسه فیضیه تشکیل می‌شد شرکت کردم. البته بعد از مدتی محل کلاس را به یک خانه قدیمی و کوچک در نزدیکی منزل آیت الله بهجت تغییر دادیم. اما چون آن خانه هم مخروبه شده بود، به پیشنهاد ایشان کلاس‌ها در منزل خودشان برگزار می‌شد. به این ترتیب حدود ده سال در کلاس آیت الله بهجت شرکت کردم.

روش تدریس آیت الله بهجت(ره)

یکی از مواردی که شاگردان آیت الله بهجت(ره) به آن اشاره می‌کنند، شیوه درس گفتن ایشان بود که با سایر علما مقداری متفاوت بود.

همین طور است. ایشان چند دقیقه ابتدای هر درس را به بیان نکته‌های اخلاقی می‌گذراند و مسائل را طوری بیان می‌کرد که در جان و روح انسان تأثیر می‌گذاشت. بعد از آن موضوع را به طور کامل می‌گفت و همه موارد و نکات را یادآوری می‌کرد.

البته هیچ وقت در مورد اینکه چه کسی چنین مطلبی را گفته، چه کسی نظر دیگری داده و از این جور موارد صحبتی نمی‌کرد. یعنی اسم افراد را نمی‌آورد و حتی اشاره نمی‌کرد که کدام مطلب نظر خود ایشان است.

گاهی می‌گفت «این‌طور هم می‌شود گفت» و ما از این اصطلاحات متوجه می‌شدیم که این قسمت از بحث نظر خود ایشان است. به این صورت طلبه‌ها باید خودشان جستجو می‌کردند تا گوینده مطالب را پیدا کنند.
ارتباط دو عالم ربانی

شما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مدت‌ها در محضر امام خمینی (ره) بودید. ارتباط امام (ره) با آیت الله بهجت چگونه بود؟

به خاطر دارم که یک بار امام خمینی رحمه‌الله علیه به من فرمودند: «فلانی! فردا می‌خواهیم به منزل آقای بهجت برویم.» فکر می‌کنم که ایشان می‌دانستند که من در درس آیت الله بهجت شرکت می‌کردم. فردای آن روز، موقع صبح، به امام (ره) گفتم که وقت رفتن است و همراه ایشان به منزل آیت الله بهجت رفتیم که آن موقع در کوچه مسجد ارک بود.

به خدمت ایشان که رسیدیم، امام (ره) با اشاره به من فرمود که اتاق را ترک کنم. من هم بیرون رفتم و حدود بیست دقیقه‌ای امام (ره) و آیت الله بهجت (ره) با هم خلوت کرده و صحبت می‌کردند. بعد از آن چند باری هم اتفاق افتاد که آیت الله بهجت (ره) به من پیغامی می‌داد تا برای امام خمینی (ره) ببرم.

سفارش آیت الله بهجت به امام خمینی مبنی بر قربانی کردن

پس شما به نوعی پیغام‌های ایشان را به امام (ره) می‌رساندید و بنابراین باید تا حد زیادی از ارتباطات ایشان مطلع باشید.

البته از محتویات پیغام‌ها خود امام (ره) و آیت الله بهجت (ره) مطلع بودند و من در خدمت ایشان بودم. دو سه بار آیت الله بهجت به من گفتند: «به آقا بگویید فردا دو تا گوسفند قربانی کند.»

من هم مطلب را به اطلاع امام (ره) می‌رساندم و ایشان هم همان موقع دستور می‌دادند تا این کار انجام شود. من هم با آقای فرجی که قصاب بود تماس می‌گرفتم و می‌گفتم: «دو تا گوسفند بیاورید و اینجا بکشید.» بعد از ذبح هم گوشت قربانی را به فقرا و همسایگان می‌دادیم.

یک بار هم بود که آیت الله بهجت فرمودند: «به آقا بگویید فردا سه گوسفند قربانی کنند.» بنده هم مسئله را به امام (ره) می‌رساندم و امام هم مقید بودند که دقیقاً خواسته آیت الله بهجت را اجرا کنند. البته هیچ وقت دلیل این عددها که دو یا سه گوسفند قربانی شود را نمی‌دانستم و وقتی آیت الله بهجت این طور می‌فرمود من هم عین کلام ایشان را به امام می‌رساندم.

هیچ وقت دلیلش را نپرسیدید؟

نه. نه می‌دانستم و نه می‌پرسیدم. فکر می‌کردم اگر خودشان بخواهند می‌گویند و وقتی صحبتی نمی‌کردند من هم کنجکاوی نمی‌کردم.

حالات عرفانی عبد صالح خدا

یکی دیگر از خصلت‌های آیت الله بهجت که شاگردان و افراد مرتبط با ایشان تا اندازه‌ای مطلع شدند، حالت‌های عرفانی ایشان بود. شما این حالت‌ها را چگونه دیدید یا درک کردید؟

آیت الله بهجت(ره) دائم‌الذکر بود، یعنی تسبیح به دست می‌گرفت و ذکر خدا را می‌گفت. حتی در حالی که در کوچه و خیابان و در فاصله منزلشان تا حرم مطهر حضرت معصومه سلام‌الله علیها رفت و آمد می‌کرد، در حال ذکر بود و مقید بود تا حتی یک لحظه از یاد خدا غافل نباشد. این حالت را مردمی که از کنار ایشان رد می‌شدند هم به خوبی متوجه می‌شدند.

اما بعضی مواقع در بین صحبت‌هایشان به مواردی اشاره می‌کردند که موجب تعجب دیگران می‌شد. مثلاً گاهی در کلاس درس که نکته اخلاقی می‌گفت موردی را مطرح می‌کرد که یکی از افراد حاضر در کلاس دغدغه انجام همان کار را داشت.

برای من هم اتفاق می‌افتاد که می‌خواستم کار خاصی را انجام بدهم و مدتی در فکر آن بودم، به کلاس آیت الله بهجت که می‌رفتم ایشان با اشاره و مثال همان مورد را تذکر می‌داد و می‌گفت که این کار خوب یا بد است و مقدمات انجام آن را مطرح می‌کرد.

توصیه آیت الله بهجت برای بازسازی گنبد حرم حضرت معصومه(س) و شگفتی‌های ماجرا

می‌شود در این مورد مثال واضحی بزنید؟

نمونه بارز آن در مورد بازسازی گنبد حرم مطهر حضرت معصومه سلام‌الله علیها است که چند سال قبل و در زمان حیات آیت الله بهجت انجام دادیم.

یک بار برای بررسی شرایط گنبد به بالای آن رفتم و متوجه شدم که لایه‌های طلای گنبد دارد از بین می‌رود. به یکی از مسئولان دفتر گفتم تا مقدار هزینه لازم برای بازسازی گنبد را مصاحبه کند و به من اطلاع بدهد. او هم بعد از بررسی‌های لازم خبر داد که حدود چهار میلیارد تومان هزینه دارد و چهار سال هم انجام این کار زمان نیاز دارد.

من با خودم فکر کردم که نه این مقدار پول را دارم و نه این مقدار عمرم فرصت می‌دهد تا گنبد را بازسازی کنم. به همین دلیل از انجام کار منصرف شدم.

یکی دو روز از این قضیه گذشته بود که به خدمت آیت الله بهجت رفتم. به محض اینکه من را دید، فرمود: «گنبد دارد خراب می‌شود. چرا درستش نمی‌کنید؟» تعجب کردم که آقا از کجا می‌داند گنبد دارد خراب می‌شود. خودشان که نمی‌توانستند تا آن بالا بروند و ببینند، بعید هم بود که کسی در همان مدت کوتاه به ایشان خبر داده باشد.

در همین فکرها بودم که فرمود: «شما گنبد را درست کنید، خدا پولش را می‌دهد.» بعد کمی مکث فرمود: «خدا عمرش را هم می‌دهد.» بدون اینکه درباره نبودن پول یا کفاف ندادن عمرم حرفی زده باشم، همه جواب‌ها را داد. به همین دلیل گفتم «چشم، ان‌شاءالله انجام می‌دهیم.»

اما باز هم به این فکر بودم که هیچ پولی برای این کار ندارم که آقا خطاب به پسرشان فرمود: «علی آقا! پنج میلیون تومان به ایشان بدهید برای طلاکاری گنبد.» فکر کردم چند میلیارد لازم است، با پنج میلیون کار راه نمی‌افتد. همان موقع دوباره صدا زدند: «علی آقا! ده میلیون تومان بدهید.»

چند روز گذشت و من در این فکر بودم که چه کنم. تا اینکه آیت الله بهجت یک بار دیگر فرمود: «چرا کار را شروع نمی‌کنید؟» گفتم مبلغ برای شروع کار کم است. ایشان هم گفتند «شما شروع کنید پولش را خدا می‌دهد.»

با توصیه مؤکد ایشان مطمئن شدیم که کار انجام می‌شود. به همین ترتیب آماده شروع کار شدیم. همان روزها بود که ساختمان نیمه ساخته‌ای که در تهران داشتیم و مدت‌ها بود که کسی آن را نمی‌خرید، مشتری پیدا کرد به مبلغ هشت‌صد میلیون تومان. مشتری به سفارش ما تمام پول را به حساب بانک مرکزی ریخت تا بتوانیم میزان طلای لازم را از بانک تحویل بگیریم.

یک نفر هم تماس گرفت و گفت: «تمام دستمزد کارکنان را من می‌دهم.» استاد طلاکاری که گنبد امام رضا علیه السلام را طلاکاری کرده در همین چند روز از خدمت در آن آستان بازنشست شد و برای بازسازی گنبد حرم حضرت معصومه سلام‌الله علیها آمد. به این ترتیب بود که همه کارها خیلی زود به خوبی انجام شد و کار بازسازی گنبد حرم در طول دو سال و چند ماه به خوبی به پایان رسید.

بررسی کتاب فرزندخواندگی در قانون ایران از زبان ابراهیم صنوبر مولف کتاب

ابراهیم صنوبر به تشریح کتاب فرزندخواندگی در قانون ایران پرداخت و گفت: کتاب «فرزند خواندگی در قانون ایران » به قانون فرزند خواندگی جدید و‌ مقایسه با قانون قدیم و نوآوری های فرزند خواندگی پرداخته شده است.

وی ادامه داد: از دیگر مباحث این کتاب، تکالیف متقابل سرپرست و فرزندخوانده و کلیاتی از موضوع فرزندخواندگی موضوع بحث این کتاب می باشد و در بخش دیگر به، حقوق متقابل سرپرست و فرزند خوانده مورد بررسی قرار گرفته است که در روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی رونمایی شده است.

مدیر عامل موسسه بین المللی سفیران صلح به اهداف این کتاب اشاره کرد و گفت: هر نظام حقوقی تبیین راهکارهای است تا بتواند نقش مکانیسم‌های جبرانی و جایگزین را ایفا کرده و روابط اجتماعی را به صورت مطلوب مدیریت نماید. هدف از تالیف این کتاب این می باشد که عنوان شود، نهاد فرزندخواندگی ضمن برقراری پیوند میان کودکان بی‌سرپرست و خانواده‌های بدون فرزند، نیازها و منافع هر دو گروه را متوازن می‌کند و از تحمیل بار سرپرستی کودکان به دولت جلوگیری به عمل می‌آورد.

صنوبر افزود: به‌منظور بررسی چگونگی و حدود آثار ناشی از فرزندخواندگی در تمامی روابط ناشی از ابوت و بنوت، یعنی توارث، محرمیت، تسری نام خانوادگی، الزام به انفاق، ولایت و حضانت، به رشته تحریر درآمده است.

مولف این کتاب در پایان تصریح کرد: در این کتاب با استفاده از نظریه های مشورتی  و کتب و متون حقوقی و با استفاده از نظرات اساتید حقوقی جهت ارایه کتابی جامع و کامل و آشنایی وکلا، دانشجویان ‌وکلیه حقوقدانان به عرصه تحریر درآمده است که امید است مورد توجه همگی عزیزان قرار بگیرد.

سروده جدید احمد بابایی برای دختران شهید افغانستان/ گرگ است آن‌که زیر پا گُل را نبیند

احمد بابایی، شعر جدیدی را در وصف مظلومیت دختران افغانستانی که هفته گذشته در کابل به شهادت رسیدند سروده است.
به نقل از نوپیام، انفجارهای چند روز پیش در شهر کابل بار دیگر شیعیان جهان را داغ‌دار کودکان و نوجوانانی کرد که در اثر این اتفاق به شهادت رسیدند. واکنش‌های متعددی از زمان حادثه تا اکنون از سوی مقامات و هنرمندان نشان داده شده است و شاعران نیز اشعار سوزناک خود را به کودکان بی‌گناه و مظلوم افغانستانی تقدیم کردند.

در زیر، جدیدترین سروده از احمد بابایی، شاعر برجسته کشورمان در وصف حال دختران مظلوم شهید افغانستانی منتشر می‌شود.

گفتی من و خورشید می‌سوزیم با هم
دعوت شدید امشب به خوان غم، شما هم

آشفته چون خورشید، از دیوار، از چشم
باران کشیده مثل هرشب، کار از چشم

گفتی بگو از داس… من از گُل نوشتم
بی اختیار از غربت کابل نوشتم

آنجا که حاشا غصه‌ی ما را فزون کرد
داس تماشا چشم گل را شطّ خون کرد

کابل، غزل… کابل، غزال… اما پریشان
کابل، چنان گیسوی دخترها پریشان
خورشیدهای شب زده، در خون دویدند
مُشتی یتیم از خیمه‌ها بیرون دویدند

اینگونه شد که قصه‌ای نیلی نوشتم
گفتی بگو از کوچه… از سیلی نوشتم

خورشید را در بغض خود، محبوس دیده ست
کابل، به جای دختران، کابوس دیده ست

کابل! غزل از چشم بیمارت نوشتم
گفتی بگو از خیمه… از غارت نوشتم

از کودکانی که تبسم کرده بودند
گیسوی خود در شعله‌ها گم کرده بودند

از کودکانی که غزال…، اما پریشان!
از دخترانی که کفن شد روسری‌شان

از لاله‌ها که خون‌شان، داغی بزرگ است
بر گونه‌هاشان، سُرخی چنگال گرگ است

آیینه بالان در شب حیرت بمیرند
ققنوس‌ها باید که از غیرت بمیرند

اینگونه شد که ریخت بر سر، خاک، شعرم
آری! نمی‌گردد از این غم، پاک شعرم

اهل حرم را از حرم، آواره کردند
مشق شب اطفال ما را پاره کردند

تا ردّ خشم گرگ را در باغ دیدم
تکلیف آلاله، به دوش داغ دیدم

آتش لگد بر شمع و بر پروانه می‌زد
غارت به گیسوی غزالان، شانه می‌زد

ما زنده‌ایم و… داس‌ها با گل چه کردند
با طفل مادر مُرده‌ی کابل چه کردند

قرآن به خاک افتاد و چندین آیه گم شد
ما زنده‌ایم و دختر همسایه گم شد…

بیچاره آنان که در آتش، پوست بودند
بیچاره‌تر آنان‌که دختر دوست بودند!

ما زنده‌ایم و راز شرم ماست این خون
بغض پدر، افغان مادرهاست این خون

این خون مرا در بُهت افغان، غرق کرده ست
روضه، همان روضه ست! نَقلش فرق کرده ست

درهای و هوی زخم، جاری بود کابل
یاسی کبود از بی «مزاری» بود کابل

گفتی که آهو، آه و زخم سینه دارد
در پنجه، «شیر پنجشیر»، آیینه دارد

وقتی وطن در مُشت داس اجنبی‌هاست
پرپر شدن در شعله، سهم مکتبی‌هاست

خامان، وطن را سفره‌ی کفتار کردند
ققنوس‌ها با خون داغ، افطار کردند

در سفره‌ی خامان، تب ققنوس دیده ست
کابل، شبیه مادران، کابوس دیده ست

گفتی بگو! شعر مرا بی‌تاب کردند
قلب مرا این روضه‌خوان، آب کردند

گرگ است آنکه زیر پا گُل را نبیند
کور است آن چشمی که کابل را نبیند

گاهی دلم در خیمه… گاهی در شریعه ست
روضه، همان روضه ست! روضه، راز شیعه ست

گفتی بگو از بخت! من از «سر» نوشتم
از سرنوشت سرخ… از مادر نوشتم

آه از دل مادر! که می‌داند که چون است!؟
اینجا همیشه بر در و دیوار، خون است

اینجا همیشه، غربت ما بی وطن شد
افغان مادر، دخترانش را کفن شد

آتش تَشر زد: بانگ نوشانوش، ممنوع!
خندیدنِ اطفال بازیگوش، ممنوع!

آتش تَشر زد! کعب نی، دستی تکان داد
در زیر بوته، دختری از ترس، جان داد

آتش تَشر زد! حرمله، فریاد می‌زد
هِی داد می‌زد مادری… هِی داد می‌زد!

هِی داد می‌زد: آه… جانم را ندیدی؟
هِی کوچه، کوچه: دخترانم را ندیدی!؟

بوسید دختر بچّه‌اش را… رفت تا در…
«کیف و کتابت را مراقب باش، مادر!»

کیف و کتاب دخترش را خون گرفته!
موی سرش…، موی سرش را خون گرفته!

گفتی بگو از زخم‌ها … از بال افغان
از مادران ضجّه… از اطفال افغان…

ماه خدا در این شبستان، روضه می‌خواند
دیدم معلم در دبستان، روضه می‌خواند:

«روزی که در جام شفق، مُل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید»

ناله، به زخمِ بال کابل کرد خورشید
هفت آسمان را بی‌تحمل کرد خورشید

روضه، همان روضه ست! خیمه، بی‌پناه است
هر جا به نام عشق باشد، «قتلگاه» است…

“عبدالوهاب شهیدی”، خلاّق و نوآور در دکوراسیونِ آوازی

عبدالوهاب شهیدی از آنجا که از دانش‌آموختگانِ رشته‌ی تئاتر و نمایش بود از حال و هوای این هنر به‌ویژه هنرِ آواگری (Vocalization) در آواز بسیار بهره برد.
به نقل از نوپیام، عبدالوهاب شهیدی از خوانندگان پیشکسوت موسیقی ایران بود که هفته گذشته چشم از جهان فروبست. او از پرکارترین خوانندگانِ پیش از انقلاب بود. این هنرمند در طول زندگیِ پربارش اخلاق و رفتاری نمونه از خود ارائه کرد. به همین دلیل هم اهالی موسیقی همواره از او به عنوان بهترین نمونه اخلاقی برای یک هنرمند یاد می‌کنند.

از سوی دیگر او در عرصه آواز و نوآوری هم عملکرد فوق‌العاده‌ای داشته است. در ادامه یادداشتی را می‌خوانید که به بیان برخی از ویژگی‌های اخلاقی و هنریِ زنده یاد عبدالوهاب شهیدی می‌پردازد.
اگر آوازخوان را به‌مثابه‌ی یک «دکوراتور» (Dekorātor) درنظر بگیریم، اولین کارِ او – شاید – تغییر «دکورِ» صحنه‌ی آواز باشد. اما دکوری از پیش تثبیت شده‌ (منظور “ردیف موسیقی ملی” است) که تمامی چیدمان، آذین، زینت و آرایه‌های آن، دقیقاً در سر جای خود است و سختی این تغییرِ چیدمان، دقیقاً در همین نکته است که دکوراتور (آوازخوان) موظف است دو قانون مهمّ را در تغییرِ دکوراسیونِ خود اِعمال کند؛ صیانت از «اصالت» و حراست از «وجاهت».

اما اصالت و وجاهتِ در چه؟! «اصالت» در نوبت‌ و‌ ترتیب‌خوانی و قائل و قائم بودنِ بر سنت‌های ناب موسیقی کلاسیک ایرانی و «وجاهت» در پاسداری و نگاهبانیِ امانتدارانه از اصالتی که رُکنِ رکینِ فرهنگی و اصلِ مسلّمِ تمدن بشری یعنی «موسیقی» است. هنری که در زمره «میراث ناملموس بشری» بوده و از جمله هنرهایی است که «زنده» است! 1

حال در مورد استادِ پیشکسوت و آوازخوانِ صاحب‌سبک شادروان «عبدالوهاب شهیدی» (متولد اول مهر 1301 و درگذشته در بامداد 20 اردیبهشت 1400)، این تغییرِ دکوراسیون (Dekorāsiyon) از ایشان دکوراتوری (Dekorātor) ساخت که با این‌که بیش از چهار دهه از سکوتش گذشت، اما تا ابد نُقلِ مجالسِ آوازدوستان خواهد بود.

شهیدی از آنجا که از دانش‌آموختگانِ رشته‌ی تئاتر و نمایش بود از حال و هوای این هنر به‌ویژه هنرِ آواگری (Vocalization) در آواز بسیار بهره برد و با ملحوظ ساختنِ این حالات و حرکات در آوازش، از تأثیراتِ نوازندگی بر فضای آواز غافل نشد. شهیدی به‌غیر از آشنایی با نواختن ساز سنتور، به‌نوازندگی عمیق با ساز عود نیز مشغول شد و حد اعلای نوازندگی این ساز نه‌تنها در تغییرِ دکوراسیونِ آوازش که حتی تونالیته‌ی آوایی‌اش را نیز، سخت تحت‌تأثیر قرار داد.

اما مهم‌ترین عامل تغییرِ چیدمان شهیدی با رویکردی اصیل و موجه، گرته‌برداری استادانه‌ی او از موسیقی محلی در بسترِ موسیقی دستگاهی بود. شهیدی از گنجینه موسیقی فولکلور اقوام و نواحی ایران‌زمین غافل نبوده و با وارد ساختن این موسیقی در مَحمِلِ موسیقی دستگاهی، تغییرِ دکوراسیونی را موجب شد که‌ بر قوانینِ مهمِّ ذکر شده در بدو نوشتار یعنی «اصالت» و «وجاهت» پایبند بود.

اما نکته‌ی مغفول مانده در این خصوص، شخصیت هنری او بود که همواره منشِ هنری را در راستای روشِ هنری خود، پیش برده و این مؤیدِ این نکته است که اقلیتی از ماندگارانِ عرصه‌ی اصالت و وجاهت در هنرِ موسیقی ایران‌زمین، ابتدا به‌تعالی شخصیتی رسیده و سپس در هنرِ خود متعالی شدند.
روحش در مینوی ابدی، به‌شادی جاویدان باد.

پی‌نوشت:
1. با بررسی تمدن‌های بشری و مطالعه‌ی تاریخ تمدن ملل مختلف و با مواجهه با پاسخ این پرسش که در قدیم، چه ملتی را متمدن می‌نامیدند و اکنون چه ملتی را متمدن می‌نامند؟ در این میان اصل مسلمِ «فرهنگ» و نقش مسجلِ آن در شکل‌گیری تمدن‌های بشری، حایز اهمیت و یادآوری است.

درخصوص بررسی آثار و میراث فرهنگی، هرچند آثار، بناها و محوطه‌ها و اساساً «میراث فرهنگی ملموس» مقوله فرهنگی پراهمیتی است ولی آن‌چیز که «میراث فرهنگی ناملموس» را شایان اهمیت بیشتری می‌سازد، زنده بودن این دست از میراث فرهنگی است. زبان (گویش‌ها و لهجه‌ها)، ادبیات (کلاسیک، روایی و شفاهی)، آداب و رسوم، موسیقی، هنرهای اجرایی و نمایشی (رقص‌ها، بازی‌ها و جشن‌ها)، فنون (دانش‌ها و مهارت‌ها) و…. ، نه‌تنها از حیث هویت و تعلق به‌آحاد بشر و جوامع که از منظر گفت‌وگوی بین جوامع با فرهنگ‌های مختلف و مهم‌تر از همه، «زنده» بودن آن‌ها، حایز اهمیت فوق‌العاده‌ای است